خاطره سلف دانشگاه...


خاطرات

روز اول دانشگاه بود برای اولین بار می خواستیم بریم سلف دانشگاه مشکل سرویس داشتیم که فکر کنم الان هم هنوز مشکل داشته باشند...

یک اتوبوس فرستاد برای 100 نفر دانشجو.همه سوار اتوبوس شدن و اون روز هم میلاد سلیمی هم سوار اتوبوس بود که دم در سوار شده بود و دیگه جا نبود که بیاد بالاتر...

راننده اتوبوس گفت من حرکت نمی کنم تا نصفتون پیادن نشه...اولین کسی رو که پیاده کرد میلاد سلیمی بود...

میلاد رو با لگد از اتوبوس انداخت بیرون.همه بهش خندیدیم.بعدش آقای حقیقی وپدرش که برای ثبت نام آمده بود رو پیاده کرد.

هنوز راننده سوار اتوبوس نشده بود که میلاد به سرعت برق آسا رفت آخر اتوبوس نشست پشت صندلی ها و قایم شد...

دوباره راننده اومد که پیاده اش کنه هر چی گشت میلاد رو پیدا نکرد واز پیاده کردن این بشر تیز پا پشیمون شد ورفت سوار شد و ما حرکت کردیم به طرف سلف میثاق...

اون جا که رسیدیم برای اولین بار که بیشترمون به سلف می رفتند وهنوز هیچ کس بلد نبود که چطور میشه از دستگاه سلف ژتون بگیریم همه یه طوری میخواستن به زور کارتشون رو بکنن داخل دستگاه.این ترم بالایی ها که انگار بچه های ابتدایی اومدند دانشگاه دستمون رو می گرفتد و می بردند به سمت دستگاه ویاد میدادند که چطور باید ژتون غذا گرفت.

خلاصه ژتون رو گرفتیم  وبرای اولین بار غذای دانشگاه رو با طمع ومزه همراه با کافور فراوان خوردیم....

اما اولین غذای دانشگاهی خیلی حال داد انصافا....

 


نظرات شما عزیزان:

میلاد
ساعت0:52---24 مهر 1391
با لگد؟؟؟؟؟ حال کذدی چ حرکت انتحاری ای زدم!!!!!

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 24 مهر 1391برچسب:,ساعت 1:7 توسط mohammad| |


Power By: LoxBlog.Com